زندگی جاوید
به وبلاگ خودتون خوش امدید
چهار شنبه 22 بهمن 1393برچسب:, :: 14:41 :: نويسنده : A.M یکی از دوستانش کنار حوض وسط مدرسه ایستاده بود. کتاب دستش بود ومشغول مطالعه .مصطفی از کنارش رد شد. یک دفعه به اتنه زد! پرت شد داخل حوض! بعد باخنده به سمتش رفت ودستش را گرف. آن جوان دستش را به مصطفی داد.تاخواست خارج شود دوباره اورا انداخت داخل آب و.... دوروز بعد همان جوان ظرف آبی در دست گرفته بود. به سمت ما آمد. مصطفی تا اورا دید سرش را در کتاب فروبرد. اخم ها را درهم گره کرده بود وبه کتاب نگاه می کرد!جوان که نزدیک شد مصطفی باجدیت گفت: من مشغول مطالعه هستم.مگه باشما شوخی دارم!؟ آن قدر جدی گفت که ماهم ساکت شدیم. جوان کمی مکث کردو رفت.ماهم مرده بودیم از خنده! جدای از شوخی وخنده مصطفی در مسائل علمی بسیار سخت کوش بود طوری که در همان ایام قبل از انقلاب ودر کمترسن زمان تا سطح رسائل و مکاسب را پایان رساند. یک سال قبل از پیروزی انقلاب بود. در یکی از مراسم های عمامه گذاری شرکت کردیم. بسیاری از علما وحتی مراجع تقلید حظور داشتند. آیت الله حائری شیرازی سخنران جلسه بودند.ایشان درخلال بیانات خود رو به طلبه های جدید کردند. بعد به برادر ردانی پور اشاره کردند وفرمودند: طلبه ها سعی کنید ((مصطفی)) بشوی!!! نظرات شما عزیزان:
من شمارو لینک کردم اما لینک من تو سایت شما کار نمیکنه...خواهشا درستش کنید
پاسخ:چشم حتما
اووو
چقدرنظرداری منم می خوام پاسخ:اخی گریه نکن عزیزم شما تلاش کن برات نظر میدند
سلام...بنده مدیر سایت تلخ و شیرینی زندگی هستم...اگر تمایل به تبادل لینک دارید لطفا اول منو لینک کنید و در کامنتی بهم اطلاع بدید تا منم شمارو لینک کنم.روزتون شیک
سلام یاشه حتما لینکتون میکنم
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهدای پنهان و آدرس shohada1360.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
||
|